۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

مملكت ِ امام زمان در عصر ناصرالدين شاه


شايد شما هم مثل من فكر می كنيد حرفها و ادعاهایی مانند اين كه امور مملكت بدست ِ امام زمان است يا ليست ِ كانديداها رو حضرت ِ ولی عصر! شخصاً امضا كرده است و مانند اين از ابداعات ِ و ابتكارات ِ كوتوله ای سياسی مثل احمدی نژاد يا شيادان ِ دين فروشی مثل ِ جنتی و مصباح يزدی است، حال آنكه اين داستانها قديمی تر از اين حرفهاست و اساساً اگر حداقل در بخشی از جامعه اين حماقت های جمعی ريشه نداشت، اين دكانداران بساط ِ تزوير و تحميق خود را پياده نمی كردند.
سيد احمد كسروی در تاريخچه ی چبوق (چپق) و قليان می نويسد:
...ناصرالدين شاه در آخرهای زمان خود چند امتياز در ايران به اروپاييان داد كه همه ی آنها از روی خامی و آشكاره به زيان ايران بود. از جمله در سال ١٢٦٨ كه شاه بار سوم به سفر اروپا رفته بود، امتياز توتون و تنباكوی ايران را به يك تن انگليسی واگذاشت. بدينسان كه خريد توتون و تنباكوی ايران و همچنين فروش آن چه در درون كشور و چه در بيرون آن سپرده به انگليسی باشد و او سالانه پانزده هزار ليره به دولت پردازد و از سود ويژه يك چهار دولت را باشد.
چنانكه گفتيم اين دادو ستد بسيار خام و خود به زيان ايران می بود زيرا از يكسو دست و پای توتون كاران و تنباكوكاران را می بست و رشته را بدست يك انگليسی می داد كه توتون و تنباكوی ايشان را به هر بهایی كه خواست بخرد و از يكسو دستگاه بازرگانان توتون و تنباكو را برمی چيد كه چه در درون كشور و چه در بيرون آن خريد و فروش نتوانند. از يكسو نيز آنچه دولت خواستی گرفت، بسيار كم بود.
در آن زمان در استانبول يك روزنامه ی ايرانی بنام اختر چاپ می شد كه نويسنده ی آن ميرزا طاهر قره چه داغی مردی با فهم و دلسوز می بود و او گفتاری در روزنامه خود نوشته اين روشن گَردانيد كه دولت ايران در اين داد و ستد چه اندازه فريب خورده، زيرا روشن گردانيد كه در عثمانی كه كشت توتون و تنباكو به اندازه ی ايران نيست، دولت تنها فروش در درون كشور را به يك كمپانی واگذارده در برابر آنكه سالانه هفتصد هزار ليره بپردازد و از سود ويژه پنج يك دولت را باشد. ببينيد جدایی از كجا تا به كجا ست.
مردم اين حساب را نمی دانستند و ايرانيان در آن زمان در بند سود و زيان كشور نمی بودند. در آن زمان اين سهش ها در ميان نمی بود و هر كسی بايای (وظيفه ی) خود تنها آن می دانست كه به كار يا پيشه ای پردازد و يكی هم از نماز و روزه بازنماند و به آن دلبستگی و پيروی نمايد. درباره كشور می گفتند:"مملكت مال صاحب زمان است، خودش حفظ می كند".

تاريخچه ی شير و خورشيد، تاريخچه ی چبوق و قليان، سيد احمد كسروی، ص ١٠٤-١٠٥